

چالشهای ارتقای زنان در مسئولیتهایمدیریتی
حاکمیت مردسالارانه، تصور غالب نسبت به توانایی مرد به زن، تصوری که زنان نسبت به مسئولیت های خانوادگی و خانه داری دارند و عدم خودباوری زنان باعث کمرنگ شدن آنها در عرصه های مدیریتی شده است مدیریت آینده نیازمند استفاده بیشتر و کارآمد از نیروی باالقوه زنان در است.
شواهد موجود در ایران نشان می دهد که تبعیض جنسیتی در اشتغال و دستمزد همچنان گسترده است. بر اساس معیارهای فرهنگی مردان نان اور خانه هستند و بسیاری از مشاغل در اختیار مردان است.
نگرش منفی مدیران مافوق در جهت پذیرش زنان در پستهای کلیدی و مدیریتی در عدم پذیرش زنان در این حوزه، نقش بهسزایی دارد. هنگامی که روسا به زنان از لحاظ کاری اطمینان ندارند و در مورد موفقیت زنان در سطوح سرپرستی و مدیریتی پیشداوری میکنند، مسلماً ارتقای شغلی زنان نیز با مشکل مواجه خواهد شد.
بر اساس نتایج به دست آمده از تحقیقی که در این زمینه توسط اعظم قویدل –کارشناس ارشد مدیریت آموزشی- انجام شده است، می توان به عوامل بسیاری در جهت قرار نگرفتن زنان در پستهای کلیدی و مدیریتی اشاره کرد. به طور مثال، مسائل فرهنگی جامعه بردستیابی زنان به مسئولیتهای مدیریتی بسیار تأثیر گذار است.
وقتی نگرش عمومی نسبت به کار زنان بدین گونه است که آنها فاقد قدرت اجرایی لازم هستند حتی اگر تخصص داشته باشند، هنگامی که با ذکر نام زنان نقش های سنتی آنها به ذهن میآید، مسلماً در جایگاه آنها برای پذیرش شغل تأثیرگذار خواهد بود.
بر اساس یافتههای این تحقیق، مسائل خانوادگی زنان، میزان تخصص زنان ، جنسیت و نگرش آنان راجع به مشاغل مناسب از دیگر عوامل تاثیرگذار بر عدم دستیابی آنها به مشاغل مدیریتی است. یکی از مهمترین موانع اشتغال زنان و از جمله در سطوح مدیریتی آن است که متأسفانه زنان در نقشهایی چون خانه داری و فرزند داری کلیشه شده اند و برای آنان نوعی ترکیب نقش های کاری با نقش های خانوادگی در نظر گرفته می شود.
دکتر محمد جواد ناطق پور (جامعه شناس و استاد دانشگاه) در این زمینه می گوید: به رغم حضور طولانی مدت زنان در صحنه های اجتماعی در ایران، همواره نقش فعال آنان به نوعی وابسته به شرایط خانوادگی بوده است. زنان در جامعه ایران عموما” نقش اول را در زمینه خانوادگی ایفا کرده ند و به رغم سابقه طولانی شان در کارهای خارج از خانه، مردان همچنان قدرت تصمیم گیری اصلی را در صحنه های اجتماعی بر عهده دارند و مهم ترین مشاغل مدیریتی جامعه که نیاز به تصمیم گیری اساسی و سرنوشت ساز دارد، در اختیار مردان است.
بر اساس تحقیقی تحت عنوان «بررسی مشکلات و موانع اشتغال زنان در بخشهای دولتی در سطح ملی» که بر روی زنان استانهای قم، یزد و چهارمحال و بختیاری به عنوان استانهایی با مشارکت پایین زنان و استانهای سیستان و بلوچستان، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد با مشارکت بالای زنان در زمینه اشتغال در بخشهای دولتی انجام شده است، مشکلات زنان برای مشارکت در اشتغال و پذیرش پست های مدیریتی به دلیل بیعدالتیهایی است که در جامعه وجود دارد که می توان به مواردی چون بیعدالتی مبادله ای، رویهای، آسیبهای تعاملی، بیعدالتی تعاملی اشاره کرد.
بیعدالتی مبادلهای:
این نوع بیعدالتی به این معناست که زنان وقتی کاری برابر با مردان انجام می دهند نسبت به آنها حقوق پایین تری دریافت میکنند و به طور کلی پاداش و مزایای زنان نسبت به مردان کمتر است.
دکتر جواد ناطقپور در این زمینه می گوید: نگاه ناباورانه به توانمندی زنان و خلاقیت آنان در نوآوری و مدیریت های اجتماعی موجب شده است که تنها به عنوان نیروی های کار و یا به تعبیر “ساجوگیو” زنان مزدبگیر، مورد توجه واقع شوند. این امر خود عملا” باعث دورماندن زنان از پیشرفت و توسعه می شود.
بیعدالتی رویهای:
هنگامی که در جامعه از دخالت زنان در تصمیم گیریها جلوگیری شده و مقرارت اداری در مورد آنان سختگیرانه تر است، هنگامی که در قبال مشکلات خاص زنان هیچ احساس مسئولیتی وجود ندارد، زمانی که کارهای ساده و بیاهمیت به زنان سپرده میشود و تواناییهای آنان به طور درستی مورد ارزیابی قرار نمیگیرد و بالاخره هنگامی که نقشهای کاری زنان با نقشهای خانوادگیاشان ترکیب شده و اینگونه قضاوت می شود که با پذیرش شغلها و پست های مدیریتی زنان از مسئولیتهای دیگر خود باز میمانند یا بالعکس بخوبی نمیتوانند در شغل خود نقش ایفا کنند، در حقیقت بیعدالتی رویه ای مانع بکارگیری زنان در پست های حساس با توجه به تخصص ها و تواناییهایشان شده است.
آسیبهای تعاملی:
آسیب های تعاملی به آسیب های ناشی از آزار روحی به علت برخورد نامناسب ارباب رجوع با زنان، مزاحمت همکاران مرد و عدم حمایت زنان از یکدیگر، گفته می شود که در بکار گرفته نشدن زنان در نقش های مدیریتی نقش دارند.
بیعدالتی تعاملی:
شامل برخورد نامناسب مدیران، ممانعت همکاران از ترقی زنان در بخشهای دولتی و عدم احترام اعضای خانواده به کار زنان است. که باعث می شود زنان برای قرار گرفتن در پست های کلیدی با مشکل روبرو باشند.
نابرابری در تصدی مدیریت، پیشینه
البته مسئله نابرابری بین زن و مرد در تصدی مشاغل مدیریتی دارای ریشه های تاریخی است. برای مثال، ارسطو زنان را به عنوان موجوداتی که جایی در سیاست ندارند معرفی کرد. او عقیده داشت خداوند آنها را فقط برای جنبه های پست زندگی آفریده است.
با توجه به اینکه در نیمه دوم قرن بیستم توجه به زنان به عنوان نیروی کار، مدیر و سیاستمدار هم درتئوری و هم در عمل تغییر یافته است ولی باز هم زنان حق اندکی در انتخاب شدن به عنوان مقامات عالی رتبه مدیریتی و سیاسی داشته اند.
به طوری که در سال ۱۹۹۷ زنان به طور میانگین حدود ۷/۱۱ درصد و ۱۰ درصد به ترتیب از قانونگذاران ملی و پست های مدیریتی را در سراسر جهان تشکیل می دادند. مشارکت زنان به عنوان نیروی کار در ایران بر طبق آمار سال ۱۳۷۵، ۱/۹ درصد است.
بر طبق آماری که مرکز مشارکت زنان در سال ۸۲-۸۳ ارائه نموده است، جمعیت زنان ایرانی ۳۲ ملیون نفر برآورده شده که ۷۹% کل جمعیت باسواد هستند. اما با این وجود جمعیت فعال زنان ایرانی، ۲۱% است. که در مقایسه با ۸۵/۷۹% جمعیت فعال مردان رقم پایینی است.
سهم درآمد زنان بر اساس این آمار ۱۱% و سهم درآمدی مردان ۸۹% است. آمار مدیریت زنان در ایران ۱۳% برآورده شده در حالی که سهم مدیریت مردان ۸۷% گزارش شده است.